یا علی گفتیم و عشق آغاز شد

از بیـابان بـوی گــندم مانده است
عـشــق روی دسـت مردم مانده است
آســمان بازیچــه ی طـــوفان ماست
ابر نعـش آه سـرگردان ماست....
باز هم یک روز طـوفان میــشود
هــر چـه میــخواهد خـــدا آن میــشود
میــروم افـــتان و خیـــزان تا غـــدیر
باده ها میـــنوشم از جـوشن کبیـــر
آب زمزم در دل صـــحرا خوش است
باده نوشـی از کف مـــولا خــوش است
فـاش می گویم که مـــولایم علـــی(ع) ست
آفــتاب صبـح فــردایم علــی(ع)ست
هر که در عـشـــق علــی(ع) گـم میــشود
مــثل گل محـبوب مـردم میــشود
تا علــی(ع) گفــتم زبان آتــش گــرفت
پیـش چشــمم آســمان آتـش گــرفت
.......

آســمان رقصیــد و بارانـی شــدیم
مـــوج زد دریـا و طــوفانی شـدیم
بـغــض چــنـدین ساله ی ما باز شد
یا علــی(ع) گفـتیــم و عشــق آغــاز شـد
یا علــی(ع) گفتیــم و دریا خــنده کرد
عشـق ما را باز هم شرمـنده کرد
یا علــی(ع) گفتیـم و گلــها وا شدند
عشــق آمد قطــره ها دریا شدند
یا علــی(ع) گفتیـم و طــوفانی شدیم
مسـت از آن دسـتی که میــدانی شدیم
یا علــی(ع) گفــتیم و طـوفان جـان گـرفت
کوفـه در تـزویر خود پایان گـرفت
کوفـه یعنی دستــهای ناتـنی
کوفـه یعنـی مــردهای منـحنـی
کوفـه یعـــنی مرد آری مرد نیـست
یا اگر هم هســت صاحب درد نیــست
عــده ای رنـدان بازاری شـدند
عــده ای رســوایی جاری شـدند
آن همـه دسـتی که در شـب طی شدند
ابـن ملــجم های پی در پی شــدند........
از ســکوت و گـریه سـرشـارم عـــلی
تا همیـــشه دوســتت دارم عـــلی


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : مهدي هستم
تاریخ : جمعه 24 بهمن 1393
من ماتَ عَلی حُبِّ علی(علیه السلام) ماتَ شهیدا

یک جمله بُوَد ذکر دلِ حضرت زهرا(سلام الله علیها)
من ماتَ عَلی حُبِّ علی(علیه السلام) ماتَ شهیدا

یک عُمر شده باعث خوشحالی مولا
می ساخت به نان ونمکِ خالیِ مولا
دیدند همه زندگی عالیِ مولا
کردند حسودی به خوش اقبالیِِ مولا

دشمن همه جا لرزد از این جمله ی غرّا
من ماتَ عَلی حُبِّ علی(علیه السلام) ماتَ شهیدا

یک جمله بُوَد ذکر دلِ حضرت زهرا(سلام الله علیها)
من ماتَ عَلی حُبِّ علی(علیه السلام) ماتَ شهیدا


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : مهدي هستم
تاریخ : جمعه 24 بهمن 1393
خداوندا ...

خداوندا نه آنقدر پاکم که مرا کمک کنی و نه آنقدر بدم که رهایم کنی!

میان این دو گم شده ام، هم خودم و هم تو را آزار می دهم!

هر چه تلاش کردم نتوانستم آنی شوم که تو می خواهی و هرگز دوست ندارم آنی شوم که تو رهایم کنی!

خدایا دستم به آسمانت نمی رسد اما تو که دستت به زمین میرسد بلندم کن !



:: برچسب‌ها: اخلاقی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : مهدي هستم
تاریخ : جمعه 24 بهمن 1393
مالت رو سفت بچسب همسایه رو دزد نکن !!!

دست خانم بدحجاب و بزک کرده اش رو گرفته بود و توی خیابون شلوغ قدم می زدند که متوجه شد یه پسر جوون داره به خانمش بد نگاه می کنه.

غیرتی شد و رفت یقه پسره گرفت و کلی بهش فحش های رکیک داد و باهم درگیر شدند و صدای کشیده و مشت و لگد بود که از دعوای این دوتا بلند شده بود.

مردم ریختن و هردوتا شون رو جدا کردن، اما شوهر اون خانم بدحجاب و بزک کرده ول کن نبود و مدام فحاشی می کرد و اون پسر جوون رو تهدید می کرد.

پیرمردی که اونجا بود رفت جلو و دست گذاشت روی شونه شوهر اون خانم بدحجاب و گفت: پسرم مالت رو سفت بچسب همسایه رو دزد نکن !!!

با همون حالت عصبانی پرسید منظورت چیه پیر مرد؟ جواب داد: خودت رو یه لحظه بزار جای اون جوون و به خانمت خوب نگاه کن ببین چی می بینی؟

مرد عصبانی رنگش قرمز شد و دیگه صدایی ازش در نیومد و با عجله دست خانمش رو گرفت و سوار تاکسی شدن و رفتند...



:: برچسب‌ها: اخلاقی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : مهدي هستم
تاریخ : جمعه 24 بهمن 1393
♡اَلّلـهُـــــمَّـ ؏ـجّــــل لِـوَلیِّــڪَـــ الـفَـــرَج♡

یادم بده ساعتم را .....برای کدام جمعه کوک کنم.....

آمدنت را....ثانیه ها فریاد میزنند.....

یک روزکه آخر هفته است.....

و توای آخرین مسافر،یک بار برای خدا....

به ساعتت نگاه کن....امروز جمعه است....

""آی ثانیه دوازدهم، خدا کند که بیایی!""

♡اَلّلـهُـــــمَّـ ؏ـجّــــل لِـوَلیِّــڪَـــ الـفَـــرَج♡



:: برچسب‌ها: ابا صالح , امام زمان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : مهدي هستم
تاریخ : جمعه 24 بهمن 1393
الهم عجل لولیک الفرج

همه هر لحظه پی یوسف جانان باشند
از غم دوری جانان همه گریان باشند

آرزوی همه شان دیدن روی مه جان
تا توانند که با او همه یاران باشند

درخشان ز طلوعش همه کون و مکان
عده ای ترس، مبادا همه خاران باشند

یار ما در پی آن سیصد و اندی یار است
یار خورشید جهان خود همه پاکان باشند

روز فتح و انتفامش در مزار فاطمه
می رسد، تا دشمنانش همه نالان باشند

همه در روز ظهور حلقه به دورش زده اند
گر خدا خواهد و او هم، همه شادان باشند



:: برچسب‌ها: ابا صالح , امام زمان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : مهدي هستم
تاریخ : سه شنبه 21 بهمن 1393
اهدنا الصراط المستقیم

گناه میکنم...توبه میکنم...
توبه میشکنم...
گناه میکنم...توبه ...
خدایا
از این رفت و برگشت ها خسته ام
کمک کن همیشه فقط بیایم
به سمت تو بیایم
اهدنا الصراط المستقیم



:: برچسب‌ها: اخلاقی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : مهدي هستم
تاریخ : سه شنبه 21 بهمن 1393
بدون شرح ...

 تمام راه ظهور تو با گنه بستم

دروغ گفته ام آقا كه منتظر هستم

كسي به فكر شما نيست راست مي گويم

دعا براي تو بازيست راست مي گويم

اگرچه شهر براي شما چراغان است

براي كشتن تو نيزه هم فراوان است

من از سرودن شعر ظهور مي ترسم

دوباره بيعت و بعدش عبور مي ترسم

من از سياهي شب هاي تار مي گويم

من از خزان شدن اين بهار مي گويم

درون سينه ما عشق يخ زده آقا

تمام مزرعه هامان ملخ زده آقا

كسي كه با تو بماند به جانت آقا نيست

براي آمدن اين جمعه هم مهيّا نيست

 



:: برچسب‌ها: ابا صالح , امام زمان , شعر , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : مهدي هستم
تاریخ : دو شنبه 20 بهمن 1393
کاش ...

کاش بر خیمه ی سبزت گذرم می افتاد

کاش بـر صـورت ماهـت نـظرم مـی افتاد

کاش از چشم تر تو دو سه قـطره بـاران

پـسر فـاطمه بـر چـشـم تـرم مـی افتاد

کاش در لـحظـه ی تــاریـک گـنـاهان آقـا

مـرده بودم به خـدا بـال و پـرم مـی افتاد

کاش از سوی تو ای صاحب ما یک قرعه

گـریـه و نـاله به وقـت سـحرم مـی افتاد

کاش آن روز کـه در کـربـوبلا مـی باشی

لـحظه ای هم گذر من به حرم می افتاد



:: برچسب‌ها: ابا صالح , امام زمان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : مهدي هستم
تاریخ : دو شنبه 20 بهمن 1393
پهلوانان هرگز نمی میرند

هرچه دوستش به او گفت: غلامرضا خم شو ، فایده ای نداشت...

بعد از مراسم پرسیدند ، چرا خم نشدی؟

برایت دردسر می شود... او شاه مملکت است !

گفت : هر که می خواهد باشد،

تختی فقط برای بوسیدن دست مادرش خم می شود



:: برچسب‌ها: اخلاقی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : مهدي هستم
تاریخ : دو شنبه 20 بهمن 1393